شب یلدا چه شبی!!!
پُر نقش است و نگار
شب سیب است و انار!
همه اش خاطره و مهمانی
شب حافظ خوانی!
شب دورهمی و عشق و غزل
گرم و شیرین چو عسل
شب یلدا یعنی:
«شب برفی که زَنَد طعنه به مستیِ بهار»
هر چه گفتم به کنار؛
فرصت خواندن شعر فرجش بیشتر است!!!
شب یلدا مبارک🍉🍉🍉🍉
این متن برنده جایزه آلمان شده 👎👎👎👎
مردی درحال مرگ بود
وقتیکه متوجه مرگش شد
خدا را با جعبه ای دردست دید
خدا :
وقت رفتنه
مرد :
به این زودی؟
من نقشه های زیادی داشتم
خدا :
متاسفم ولی وقت رفتنه
مرد :
درجعبه ات چی دارید؟
خدا :
متعلقات تورا
مرد :
متعلقات من؟
یعنی همه چیزهای من ؛
لباسهام پولهایم و ـ ـ ـ
خدا :
آنهادیگر مال تو نیستند
آنهامتعلق به زمین هستند
مرد :
خاطراتم چی؟
خدا :
آنهامتعلق به زمان هستند
مرد :
خانواده و دوستانم؟
خدا :
نه ، آنها موقتی بودند
مرد :
زن و بچه هایم؟
خدا :
آنهامتعلق به قلبت بود
مرد :
پس وسایل داخل جعبه حتما بدنم هستند؟
خدا : نه ؛ آن متعلق به گردوغبار هستند
مرد : پس مطمئنا روحم است؟
خدا : اشتباه می کنی روح تو متعلق به من است
مرد بااشک درچشمهایش و باترس زیاد
جعبه دردست خدا راگرفت
و بازکرد ؛دید خالی است!
مرد دل شکسته گفت : من هرگز چیزی نداشتم؟
خدا : درسته ،تومالک هیچ چیز نبودی!
مرد :پس من چی داشتم؟
خدا : لحظات زندگی مال توبود ؛
هرلحظه که زندگی کردی مال توبود .
زندگی فقط لحظه ها هستند
قدر لحظه هارا بدانیم و لحظه هارا دوست داشته باشیم
آنچه از سر گذشت؛ شد سر گذشت
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!
تا که خواستیم یک «دو روزی» فکر کنیم
بر در خانه نوشتند؛ ⇦در گذشت⇨
...